آشفته ام شبیه دلِ بی قرارها بی رنگ و روست، روی تمام بهارها
از آینه نمی شود هیچ انتظار داشت وقتی نشسته است به رویش غبارها
شیرینیِ وصال به قدر فراق نیست خسته نمی شوم من از این انتظارها
این روزگار کفر مرا در می آورد وقتی که بی تو میگذرد روزگارها
در شهر…
بیشتر »